ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

یه وجب خاک مال من!

دو ماه پیش که همسر داشت می آمد اول تقاضای ویزای من را از سفارت استرالیا در تهران  به انجام رسانده و تمام مدارک را پست کرده و رسیدش را گرفته بعد به ایران آمده بود. سفر ما خیلی شلوغتر از این حرفها بود که در خلالش من به همسر متذکر شوم که ایمیلی مبنی بر عدم ارسال کانفرمیشن سفارت استرالیا درباره رسید مدارک ما ارسال دارند، همینکه در خلال سفر همسر توانست دو مصاحبه اسکایپی با جایی که برایش اپلای کرده بود بکند خودش کلی بود، و فقط در طول سفر بفکر این مصاحبه اش بودیم که درش اشکالی رخ ندهد گرچه آخرش هم گزینش نشدند، مقصد خوشحال خوشحال دو ماه سپری شد از ارایه مدارک و تقاضای همسر جان و هفته پیش که به دیار خویش بازگشته بودند طی ایمیلی از سفارت محترم توضیح خواستند که پس چرا درباره تقاضای بنده هیچ گپ و گفتی نشده تابحال، که ایمیلی پس از پنج روز دریافت نموده اند که، ا وا! ما پاسخ ایمیل شما و لیست کارهایی که در این مرحله باید بکنید را پنج رو پس از رسیدن نامه تان به شما ایمیل کردیم، و لابد حین رپلای ایمیل شان رفته اند ایمیل سابق را به آدرس همسر چک کرده اند و دیده اند چه جالب، آی آخر فامیلی همسر را یک فرض کرده اند و معلوم نیست به چه کسی فرستاده اند، و درجا آن ایمیل را دوباره برای آدرس جدید همسر فوروارد کرده اند، بدون در نظر گرفتن این اشتباه که توسط خودشان رخ داده است و بدون تغییر آوردن در ددلاین تاریخی که در این مرحله برای مدارک درخواستی شان اعلام کرده اند.

والا ما هم در ادارات مختلفی کار کردیم،  یک چنین اشتباه مزخرفی از جانب کارمند لوکال یک سفارت بزرگ اشتباه بزرگی بشمار می رود، در تعجبم تا اکنون و چقدر به شانسمان سرکوفت زده باشم خوب است که ای بخشکی شانس که درست در ایامی که همسر اینجا بود می توانستیم دوتایی این حجم عظیم ایمیل ها را بخوانیم و پیگیری کنیم و حتی دوتایی ببریم اسناد را دم در سفارت در میدان آرژانتین!

مهم نیست! مهم استارت خوردن کارهای من است، هر چند همزمان با این استرس نرم و خوشایندی که وجودم را فراگرفته دلم هم میگیرد، وقتی این خانه را بدون خودم تصور می کنم، وجودم اینجا هر چند تلخ، هر چند سرد است، اما وقتی بروم چقدر اینها یتیم تر می شوند....


نظرات 1 + ارسال نظر
yadavar یکشنبه 30 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:28 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد