ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

بنویسم تا بمانم.

تعطیلات که تمام شد و برگشتیم سر کار چون هنوز تعطیلات مدارس تا آخر جنوری/ژانویه پابرجاست خیابان ها خلوت و مسیر کارم کوتاه تر از همیشه است و بعد از استخدام در سازمان اولین بار است این حس را تجربه می کنم، دختر را می گذارم مهد و کمتر از نیم ساعت می رسم سر کار از آنطرف هم زودتر خارج می شوم، روزهای تابستان است و تا ساعت هشت و نیم که بچه ها رفته اند بخوابند هنوز هوا روشن است! ولی خیلی پیش آمده خودمان هم نهایتا" نه و نه و نیم خوابیده ایم.

اتفاق خوشی که برای خانواده مان رخ داد از پوشک گرفتن دختر بود! شاهکار کردم انگار، دختر سه سال و نیمش را رد کرده بود، و من هنوز در شروع پروژه تنبلی می کردم تا مربی مهد گفت ساغر جان از فردا به دختر ما پوشک نده و استارت رسمی بزن چون ایشان کاملا" آماده یک اعلام رسمی است و مطمینم براحتی از این مرحله عبور خواهد کرد.

راستش شش هفت ماه پیش درست از روزهای اولی که وارد مهد شد بخاطر اینکه دیده بود بچه ها خودکفا می روند توالت و توالت چقدر اندازه اش است علاقه مندی به توالت رفتن را از خود تبارز داده بود اما اینکه بطور رسمی بهش بگویم که "نه به پوشک" اینرا گذاشته بودم برای تابستان، تابستان هم آمد و من به چشم بر هم زدنی تعطیلات یک هفته ای ام را لذت بردم و دختر هم تمام آن اوقات مهد می رفت.

من بر اساس تجربه اولیکه از پسر داشتم فکر می کردم باید حداقل سه چهار روز تمام بنشینم و صبر پیش گیرم تا به دختر آموزش نگه داشتن جیش و توالت رفتن بدهم، مثل کاری که برای پسر کرده بودم. غافل از اینکه امروز نه من آن آدم سختگیر ترسناک هستم نه دختر آنقدر بی مهارت است، خلاصه که یکی دو هفته ای بود با دختر صحبت کرده بودم که نو مور جیش این یور نپی! ولی پوشک می دادم، اما هر بار یادآوری می کردم که پوشک فقط برای احتیاط است، از این شورت های پنبه ای برایش گرفته بودم که مقداری ضخیم تر است خوشش نیامد، ولی تا حد بالایی فهمید که نباید داخل نپی جیش بنماید. تا روزی که به دستور مربی دیگر نپی ندادم و آنها و خودم از آنروز ببعد موظف شدیم بهش یادآوری کنیم و ببریمش توالت. بچه ام در آرامش کامل بعد از دو سه روز با صدای بلند می گوید باید بروم توالت و بعدش هم جایزه اش را می گیرد.

برعکس پسر که تا شش ماه بعد از پوشک گرفتن در خواب شب بهش پوشک می دادم دختر از همان شش ماه پیش تا اکنون شبها هیچوقت جیش نکرده است و الآن هم که کاملا هوشیار است. ولی فقط صبح ها باید با ناز و نوازش و خیلی فوری ببریمش توالت تا راحت شود و اگر دیر کنیم یا بیدار شود و نباشیم ممکن است اتفاقی رخ بدهد.

با خودم فکر می کنم می بینم چقدر ما در کتابها می خوانیم و از آدم ها می شنویم که آدم در رفتار و کردار و تربیت بچه اول بی تجربه ،سختگیر ، دستپاچه و هراسان است و در بچه دوم ببعد کم کم آن تجربه های قبلی به سراغ آدم می آید و چنین و چنان اما هیچوقت انگار باورمان نمی شود تا واقعا" در عمل با موضوع روبرو شویم.

در تجربه از پوشک گرفتن دختر بارها یادم از چهار سال پیش و تجربه پسر افتاد و اینکه چقدر از درون زجر کشیدم و اذیت شدم و چه فشاری به خودم آوردم، وای خدای من فقط چهار روز تمام همه ساعت های روز را باهاش نشسته بودم و هر پانزده دقیقه بهش یادآوری می کردم که باید برود توالت، و بچه ام چقدر مضطرب بود با اینکه از خیلی وقت پیش بهش گفته بودم و تمرین کرده بودیم. 

اما در عمل خیلی سختگیر و استرسی بودیم هر دویمان.

این تنها یکی از تعامل های ما در یکی از نکات آموزشی بود، حتما" در تمامی مسایل همینقدر سختگیر و استرسی بوده ام. همین است که پسرم در تعامل با آدم ها سختگیر و منضبط است، رعایت قانون و دستورهای پدر و مادر در اولویت زندگی اش است و خیلی کمتر به جوک ها می خندد و خیلی جدی است. بر عکس دختر خودش است و دنیای خودش، از چیزی خوشش نیاید اعلام می کند و سرسختانه چیزی را که می خواهد بدست می آورد.کلا" پررو تر و مستقل تر و با اعتماد بنفس تر است.

در محل کار هنوز همان ماجراها هستند. از سال جدید بخاطر فزونی مهاجرین اینها چندین کیس منیجر جدیداستخدام کرده اند، و من نه اینکه حسودی کنم و حرص بخورم بلکه بخاطر اینکه در خودم آن کیفیت کیس منیجری را می بینم بیشتر به فکر این افتاده ام که یک مدرکی دست و پا کنم و حداقل خودم را در یکی از دوره های  کامیونیتی سرویس ثبت نام کنم تا بتوانم ارتقا یابم.

اما دوره های هیچکدام رایگان نیست و معمولا" شش تا هشت هزار دلار قیمت دارد.

از ماه اپریل امسال نرخ تثبیت شده دو و  نیم درصد سود وام بانکی ما برداشته می شود و سود نزدیک هشت درصدی به وام خرید خانه مان اعمال می شود همسر دیروز زنگ زده بود بانک و پیشاپیش پرسیده بود نرخ جدید بازپرداخت مان چقدر خواهد بود گفته بودند حداقل سه هزار و پانصد دلار، الان داریم ماهانه دو هزار و دویست می پردازیم. خلاصه که تا الآن که من کار را شروع کرده ام و تا اپریل هر چه پس انداز کردیم که کردیم، از اپریل ببعد دو سوم حقوق من باید اضافه شود روی پول همسر تابتوانیم بازپرداخت وام را بپردازیم.

یکی از دلایلی که در شرایط حاضر من صددرصد باید جلو بروم همین است!

تا بعد



نظرات 6 + ارسال نظر
ربولی حسن کور شنبه 30 دی‌ماه سال 1402 ساعت 12:44 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
تا به حال فکر می کردم کلا دخترها در این مورد خاص راحت تر یاد می‌گیرند. شاید هم به قول شما مسئله این بود که دختر ما هم دومین فرزندمان بود.
ببخشید که میپرسم اما بازپرداخت این وام تا چند سال ادامه خواهد داشت؟

در کل دختر راحت تر انجام شد ولی آغاز پروسه بخاطر تنبلی خودم دیر کلید خورد.
وام های مسکن تا بیست و پنج الی سی سال ادامه دارند اما اگر کسی هر زمان بخواهد پول قلنبه ای یکجا بدهد طبعا هم سود کمتری خواهد داشت هم زمان کمتر، اینجا بیشتر همشهری های ما نهایتا تا ده سال سعی می کنند بپردازند

زری.. یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 12:09 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

به به، منتظر بودم بنویسی :)

در مورد پوشک گرفتن بچه، من هم حالم اون روزها خوب نبود انگار با هر جیش بچه من خودم جیش کرده بودم خخخخ!

چقدر خوووب اینقدر تعطیلی مدرسه بچه ها طولانی بوده حسابی کیف میکنند !

اووووه اون وام خرید خانه چقدر زیاده! شما چند درصد از پول خرید را خودتون داده بودید؟ الان همه ی حقوق شوهرت میره برای وام باضافه ی دو سوم حقوق تو؟ یعنی فقط یک سوم حقوق یکنفر باید کفایت مخارج زندگی را بدهد؟

مطمینم حتما در کارت هم ارتقا میگیری

تعطیلات مدارس اینجا یک ماه و ده روز است بعلاوه دو هفته بعد هر ترم تحصیلی، و یکسال از چهار ترم تشکیل شده است.
خانه ما هفتصد و بیست و پنج هزار دلار بود بعلاوه مالیات خرید خانه که دقیق نمی دانم چند درصد مبلغ خرید است ولی ما توانستیم ششصد و دوازده هزار دلار وام خرید مسکن بگیریم، مابقی بعلاوه مالیات خرید بالغ بر صد و پنجاه و پنج هزار دلار فراهم کنیم( بخشی از سود فروش خانه قبلی و بخشی قرض)،
حقوق همسرم کم نیست اما ماهانه پانصد دلار بابت بازپرداخت وام تحصیلی( فوق لیسانسش) و هشتصد دلار بابت وام خرید ماشین قبل از پرداخت کسر می شود، مابقی باید برای بازپرداخت وام خانه، مالیات سالانه شهرداری، بیمه ماشین ها، اینترنت و قبض های آب و برق و گاز و خوراکی و بنزین مصرف شود.
متاسفانه اینجا هزینه اجاره یا بازپرداخت وام مسکن بزرگترین هزینه یک زندگی است، و خوراک و پوشاک در برابرش هیچ است.

زهره یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 07:09 ق.ظ

سمیه یکشنبه 1 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 06:46 ب.ظ

سلام وقتتون بخیر یه سوال می تونم بپرسم خصوصیات دختر تون که گفتین اینکه مستقل تر هست و با اعتماد به نفس به نظرتون بزرگ بشه عقاید و نظرات شمارو قبول می کنه (قبلا به نظرم تو یه پست گفته بودین مقید به حجاب و .. هستن ) یعنی برام سوال شد نسل جدید هم اینارو قبول می کنه ؟ منظورم بدون اجبار

بنظرم این نسل همیشه اختیار و انتخاب خودشون رو به القا و اجبار ترجیح خواهند داد و من هم از همان بدو بچه داشتن کاملا مطمئن بودم و هستم که قرار نیست چیزی را دیکته کنم، همانقدر که بفهمند ما ریشه در چه دین و فرهنگی داریم بنظرم کافیست.

لیمو سه‌شنبه 3 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 03:39 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com/

آه که هر یه دونه از چالشهای بچه داری رو میبینم به یاد مادرم می افتم و خداروشکر میکنم حوصله داشته. من که ندارم

ربولی حسن کور دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 05:35 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

دیگه اون قدر سرگرم قسط دادن شدین که کلا اینجا را فراموش کردین

همین لحظه آبدیت شد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد