ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!
ماهی های دریای کابل!

ماهی های دریای کابل!

سعی دارم در این فضای کوچک خودم باشم، نَفَس بکشم زندگی را، به سبک خودم، عمیق و بی باک!

از همان جا که فکرش را هم نمی کنی!

این پست را دارم از محل کار بیزینس فرش و مبلمان می گذارم، همان که در پست قبلی گفتم از ابتدای ماه آگوست دارم دو روز در هفته می آیم، بقول همسرم که هر باری من را می دید که در صفحات مجازی فیس بوک و یا اینستاگرام می چرخم می گفت:" تو بجای گردش بیخود و سرگردان باید از همین صفحه پول در بیاوری"، دارم از طریق پست گذاشتن و تبلیغ محصولاتشان در صفحات فارسی زبان ها پول در می آورم.

این هفته دوشنبه نتوانستم بیایم دفتر و گفته بودم بجایش چهارشنبه و جمعه می آیم. سه شنبه روز بدی داشتیم، من که از شنیدن خبر خوب راجع به آن دو جایی که مصاحبه داده بودم ناامید شده بودم اما همسر بشدت منتظر خبر نتیجه اخرین مصاحبه اش بود، آنروز رفته بود در یک ورکشاپ ارتقای ظرفیت کاری در شهر اشتراک کند و خانه نبود، ظهر دیدم پیام داده که دارم برمیگردم و تا یکساعت بعد خانه هستم ضمنا" از آن اداره زنگ زدند و خبر منفی بود. فقط جواب دادم" فدای سرت بسلامت بیایی"  می دانستم خیلی ناراحت است و خودم هم خیلی ناراحت شدم. الان دو ماه است که از کار قبلی اش می گذرد و تابحال دو مصاحبه را رد شده است درحالیکه خیلی هم عالی بوده است، بنظر می رسد رقابت های کاری بسیار تنگاتنگ شده اینجا.

بعدازظهر و شب در تاریکی و خاموشی گذشت و فردایش من با اندوه بزرگی آمدم دفتر و چون از هفته قبلش نیامده بودم بشدت مشغول کار بودم، حین خوردن ساندویچم وقت ناهار یک سری به گوشی ام زدم و ایمیل هایم را بالا و پایین کردم و ایمیلی دیدم از آن ارگانی که به مصاحبه اش گند زده بودم، همینطور که باز می کردم با خودم گفتم خدا خیرشان بدهد گرچه بداخلاق و نامهربان بودند لااقل ادب دارند و جواب ناکامی ام را داده اند، اما با صحنه عجیبی روبرو شدم، عجیب تر از گند زدنم در آن مصاحبه، تصمیم شان مبنی بر قبولی من در مصاحبه بود........

برای لحظاتی منگ و میخ ایمیل شده بودم، چشم هایم را باز و بسته کردم و ریز شدم روی کلمه "ساکسزفول" و هر چه گشتم "آن" منفی ساز ندیدم پشتش. بی درنگ ایمیل را برای همسر فوروارد کردم و او زنگ زد تا باهم جیغ بزنیم اما من در آفیس بودم و امکانش نبود. ناچار در خودم خوردم تا ساعت پنج که برای برگشت به خانه خارج شدم در حالی که قراردادم با خودشان را از دو روز در هفته به یکروز در ویکند تغییر داده و امضا نموده بودم! جالب اینجا بود که از یکهفته گذشته مسیول اداری اینجا گفته بود بیا ببینیم قراردادت چطور می شود و راجع به شرایط و روزها و حقوقت گپ بزنیم ولی وقت نمیشد و افتاد به امروز پس از اطلاع من راجع به آن شرکت محترم و قبولی ام در کار فول تایم!

البته بمحض فهمیدن داستان باز جرات کردم به آن موسسه دیگر که از نظر خودم کامیاب بودم در مصاحبه زنگ زدم که بالاخره نتیجه چه شد و من الآن از یک جای دیگر جاب آفر(!!!) دارم، و یارو با من و من و خیلی خجالت گفت از من نشنید بگیر و باید بخش اداری بهت زنگ می زد و رقابت خیلی سخت بود و تو عالی بودی اما به هر حال یک نفر باید قبول می شد و یک خانم دیگر با اختلاف کمی از شما بهتر بود و تجربه های نزدیکتری به کار داشت.

خلاصه که چیزی شبیه معجزه رخ داده است و من پلیس چک را اپلای کرده ام و رفرنس هایم(کسانی که در کارهای قبلی بهشان گزارش داده ام) را معرفی کردم و آنها به هر دو رفرنس زنگ زده اند و فعلا" منتظر جواب پلیس چک هستند تا از قاتل نبودنم مطمین شوند و پس از آن احتمالا" اگر خدا بخواهد معجزه را عملی تر کند جاب آفر واقعی را خواهم گرفت و برای یک کار در اداره خیلی عالی بطور فول تایم تا یکسال مشغول خواهم بود. من در فورم های اولیه شان زمان آمادگی برای شروع را از همین اول هفته بعدی نوشته ام!

همسر هم دوشنبه پیش رو باز مصاحبه دارد، اگر من جواب نهایی را بگیرم او هم قبول شود می افتیم روی یک دور جدید زندگی، دوره خیلی خاص و در عین حال سخت!





نظرات 13 + ارسال نظر
زینب جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 04:30 ب.ظ

ساغر
الان دیگه دیره ولی میخواستم بهت بگم آدم ازونجایی که ناامیده چشمش روشن میشه
دقیقا همونجا رو که خراب کردی منتظر بودم دعوت به کار بشی
مبارکت باشه

عزیز دلمی، فدات بشم عزیزم

ربولی حسن کور جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 06:49 ب.ظ http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
به به خیلی هم عالی
امیدوارم طوری خودتونو نشون بدین که پیش از اتمام یک سال خودشون قراردادتونو تمدید کنن

امیدوارم همینطور باشه، ممنونم بابت محبتتون

زهره جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 10:55 ب.ظ

خداروشکر ان شالله موفق باشی

عزیزم ممنونم قربان محبتتون

ترنج شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 01:57 ق.ظ http://khoor-shid.blogsky.com

خیلی براتون خوشحالم. امیدوارم همسر هم هفته آینده پیشنهاد کار بگیرن و هر دو شما مشغول بشید. نگران سختی هاش نباش. آدم خیلی زود عادت میکنه

ممنونم بابت کامنت، قربان محبتتون

رها شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 04:58 ق.ظ

مبارک باشه

ممنونم عزیزم

سین شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 09:22 ق.ظ

وای ساغر جان خیلی خیلی ذوق کردم!
قبل از خواب گفتم وبلاگها رو یک نگاهی بندازم و با این پستت مواجه شدم :)
خیلی برات خوشحالم
امیدوارم همه چیز عالی پیش بره

قربون اینهمه مهربونی شما برم من، ممنونم

پریسا شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 02:36 ب.ظ

امیدوارم بهترین ها برایتان باشد. امید با خدا، از چشم بد به دور باشید. بالاخره زمان شما هم فرا رسید.
دوستتان دارم و برایتان حمایت خداوند و بخت بلند را آرزومندم

ای جانم چقدر مهربونی توی این پست علنی شد، ممنونم

دزیره شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 02:51 ب.ظ https://desire7777.blogsky.com/

بله ساغر جان زندگی روی شیرین هم دارد و بالاخره خونه ماهم عروسی میشه خوشحال شدم و تبریک موفق باشین هر دو

عزیزم ممنونم بابت محبتتون

سمیرا شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 05:57 ب.ظ

تبریک عزیزم خیلی خوشحال شد واقعا لیاقتش رو داری امیدوارم همسرت هم موفق بشن

ای جانم، ممنونم قربون شما و محبتتون

سارا شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 09:05 ب.ظ

سلام ساغر جان
خیلی خیلی بهتون تبریک میگم و براتون خوشحالم که روزهای قشنگ اونطوری که دوست دارید داره براتون اتفاق میفته ،مطمینم که روزهای آینده سوپرایزهای قشنگ هم برای شما و هم همسرتون تو آستینش داره

ممنونم عزیزم، لطف و محبت شما بی نظیره

زری.. یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 03:59 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

ساغر اگر یادت باشه من بهت پیام دادم و تو پست قبلی گفتم از همون اولی اکسپت میگیری :)) ببین اینقدر مطمین بودم که اول تو ذهن خودم گذشت و اصلا تصمیم نداشتم کامنت بذارم، اما ته دلم گفتم بیا کامنت بذار که بعدا بروی به ساغر بگویی دیدی گفتم خخخ :)))
عزیزم خیلی خیلی بهت تبریک میگم، انشالله فتح باب باشه برای موفقیت های بعدی و بیشتر.
امیدوارم هر وبلاگی که میخونیم همیشه پر باشه از خبرهای خوب، وبلاگ من هم مستثنی نباشه و بیام براتون از موفیت کارهایی که الان دستم هست بنویسم.

وااااای خدا خیلی ها بهم گفتند که برعکس توی این شرایط یکوقت می بینی همونجا که خودت فکر می کردی گند زدی آفر می گیری، ممنون از پیش بینی خوبتون و دمت گرم عزیز، انشاالله اتفاق های خوب برای همگی

پگاه دوشنبه 13 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 11:25 ق.ظ

بابا من که همش به شما میگم خیلی آدم حسابی هستی، خوش به حال اون شرکت که شما رو در میان کارمندانش داره. موفق باشی ساغر جان

ای خدای من، ای جانم باورم نمیشه اینقدر این کامنت ها بهم روحیه بده، انگار واقعا" اعتماد به نفسم بالاتر میره، ممنونم از محبتتون

لیمو سه‌شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1402 ساعت 07:54 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com/

چه خوشحال شدم. تبریک میگم. به امید روزهای خوب و زیبا

جانم هستید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد